دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها


 چند روز پیش یه جمله  خوندم که خیلی برام جالب بود به این مضمون : آرامش محصول تفکر نیست، آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسائلیست که ارزش فکر کردن ندارند...

چقدر عمیق است آرامش ... تمام تلاش های انسان برای داشتن آرامش است ، آرامش فکری ... روح و روان وقتی آرام می شود که ذهن درگیر مسائل و مشکلات نباشد ...! اگرچه این امر به ظاهر خنده دار به نظر می رسد ولی همیشه مسائلی هست و همیشه دغدغه ها وجود دارند و اگر هیشه بخواهیم به آن فکر کنیم هیچوقت طعم شیرین آرامش را نخواهیم چشید ....
هیچ چیز ارزشمند تر از احساس آرامش نیست !

پس
چشمانت را ببند
و برای چند لحظه همه چیز را فراموش کن
تمام دغدغه هایت را دور بریز
وآرام لبخند بزن
.
.
.
لحظه هایت آرام....




  • محیا رساله
چه انتظار عظیمی نشسته بر دل ما....
همیشه منتظریم و کسی نمی آید...
م.امید


  • محیا رساله
دیگر نمی شود!
تا کی موج مثبت؟
خودت را گول نزن
و بیهوده وقت را تلف نکن....
برو....
ترجیح می دهم ماندنت را نبینم
دردناک است !
تو مجبور نیستی
دنیا و تمام داروندارش ارزانی انها که دلبسته لحظه هایند!
شاعرانه رفتنت را به نظم می کشم
جسم من رها کن
دستانت بوی بهشت می دهند!
طاقت دیدن اشکهایت را ندارم
رها کن ...
و بیا ....
من منتظرم
آدرس : میدان دنیا ... خیابان زمان .... کوچه تنهایی ... بن بست دلتنگی ... پ 1 خونه ابدی ....


  • محیا رساله
پیاله ای مشکوکم
لبریز از حرف های ریز و درشت
که مرگ و زندگی مرا به هم تعارف می کنند!
  • محیا رساله

عشق

به قلبم سر بزن

هر از گاهی که...

از این کوچه پس کوچه دلتنگی 

عبور میکتی ...

بیا ...

خیالم را خط بزن...

هرچند آمدنت خالی از لطف نیست ....

اینجا ....

همین جا لب پنجره ...

قلبم از انتظار سرشار است...

این را حتی

شمدانی هم فهمیده اند....

چشمانم را به فردا گره زدم .....

فردایی که تو را به من هدیه می دهد...!

هی ....!

تو تمام سهم منی

غنیمت من ...!

دنیایی را به چشمانت می بازم ....


  • محیا رساله

خط به خط نو میشوم

مرا از سر بخوان!

پاییز آمده....

ببین جوانه زده ام....!

هوایم بوی خاک باران خورده را می دهد 

تنم خیس از سکوت است!

احساس مرا می شنوی؟

باد موسیقی نگاه مرا زمزمه می کند

پرستوها به کنج خیال کوچ کرده اند!

با من بیا اگر تب خورشید داری

جاده ها منتظرند ...

  • محیا رساله
همیشه کودکی باد را صدا می زند

همیشه باد دنبال کودک می دود

همیشه .....

چیزهایی هست که نه من دلیلش را می دانم نه تو

گاهی انتظار...

صبر...

زمان ....

میخواهد تا بفهمی چرا نشد

به هیچی فکر نکنن

چون یکی هست که به همه چیز فکر میکنه

 همیشه هایت را به او بسپار  

و آرام بنشین و به دستانش نگاه کن

می تواند ....

از او بخواه .......

  • محیا رساله

چقدر سکوت

چقدر حرف

و چقدر نا گفته

ناگفته هایی که حالا برایت تبدیل به یک بغض می شود

تا میان راه گلویت را ببندد

و وادارت کند که سکوت کنی و حرفی نزنی

همیشه حرف هایی برای گفتن هست

و همیشه اونی که باید بشنوه نمیشنوه

اما گاهی سکوت بالاتر از فریاد هاست

تنها دلخوشیم به خداست

خدایی که شنونده ی دانا هستی

خدایی که  قادر مطلق هستی

و صدای منو میشنوی ومیدونی تو دلم چی میگذره 

سکوت میکنم چون می دونم خودت از همه چی خبر داری

خودت دست به کار شو ....

این روزا  بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم

کاری کن....

  • محیا رساله

من می نویسم

و تو نمی خوانی !

اما

مخاطب که تو باشی

مدیونم اگر ننویسم !

  • محیا رساله

عاشقانه

افق های چشمانت را به نظاره می نشینم

شاید

در دور دست نگاهت

کسی من را صدا می زند

کسی که به زبان نمی آورد

ولی دیوانه وار دوستم دارد !

  • محیا رساله