دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

این روزها

شبیه باد در کوچه پس کوچه ها می وزم ...
سرگردان اما رها ...
رها میشوم از همه چیز  ....
از بغض ... از احساس ... از تو ...
از منی که مرا به دار آینه آویخته ...
تا هر روز خود شکستنم را به نظاره بشینم ...
می شکنم ...
این آینه ها را
این احساس ها را
این دلتنگی ها
و همه چیز را ....
 پس از این تنهایی را دعوت می کنم
و هر شب مست میشوم
از این پس ...
هر شب جشن می گیرم بدون تو
تمام تنهایی ام را ....

  • محیا رساله



شاهزاده ی من ! کی می رسد لحظه ی دیدارت ....؟
قطعا به باد وباران سپرده ای در نبودت بیشتر ببارند و بر خیالم بوزند
و چون تازیانه بر تنهایی ام بکوبند یادت را
آه چقدر این حجم تنهایی بزرگ است ...
تاب نیلوفرهای وحشی پیچ و تاب موهایت را به یادم می آورد ...
ای دو چشمانت کاسه ی مینای عشق !
بیشتر نگاهم کن ....
دوست دارم
آخرین نقش خیالت شوم ......
3>

  • محیا رساله