دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

الان که دارم اینو می نویسم

هم حالم خوبه هم بد

یه کم خستم 

از تلاش های هر روز و بی وقفه

تنها چیزی که حالمو بهتر می کنه

فکر آیندست

روزهای خوب در راهند

من صدای پایشان را از دور دست ها می شنوم 

امیدوارم

یه استادی دارم که میگه:

همیشه همه چیز همین طور نمی مونه مطمئن باش!


  • محیا رساله

این دل نوشته های  بی خط و خش را برای تو می نویسم

اینجا کسی به وسعت تمام فاصله ها دلتنگ است

مرا دریاب .................................

 که خسته تر از گفتن گلایه ها هستم

صدای تو هر شب روح مرا چنگ می زند

کسی در عمق وجودم تورا صدا می زند 

و بلند فریاد می زند

کجایی؟

کجایی؟

کجایی؟

دور از تو

تمام ثانیه های من می میرند

و من قبل از تمام شدن ثانیه

به نا کجای کوچه ها پیوسته ام


  • محیا رساله
زمزمه ی تمام دیوار ها را می شنوم
با گلدان های حیاط حرف می زنند
و به من نیشخند می زنند
مانند آدم ها
انگار می گویند دیدی؟
او هم با دیگران فرقی نداشت !
تمام خانه دور سرم چرخ می زند
تمام روز های دور از تور را
خورشید هر روز صبح تا دم رفتنش به رخم می کشد
و خستگی پاهایم مرا به زمین می کوبد
خلوتی نیست
جز خیرگی های چشم من
به آسمان بی کران شب
میان آسمان به دنبالت میگردم
آنقد ستاره ها را می شمارم
تا تور ا در خواب ببینم
باز به دیدارم بیا
در این تنهایی سخت که
گذر ساعت شماته دار گوشه ی طاقچه
باتیک تیک  ثانیه شمارش مرا سنگسار می کند....

  • محیا رساله

دستانش بوی نان می داد

خسته و گرسنه بود اما

در میان بی کسی جان داد


  • محیا رساله

به تو گفتم

وسعت را برایم معنا کن

برایم از کره زمین و کیهان بی انتها گفتی

از جنگل و کوه و دریا و آسمان گفتی

ولی نمی دانستی

 تو و این دل نوشته

روح پاک و بی کرانت

تمام وسعت دنیای من بود

  • محیا رساله