دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲۲ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

دیگر نمی شود!
تا کی موج مثبت؟
خودت را گول نزن
و بیهوده وقت را تلف نکن....
برو....
ترجیح می دهم ماندنت را نبینم
دردناک است !
تو مجبور نیستی
دنیا و تمام داروندارش ارزانی انها که دلبسته لحظه هایند!
شاعرانه رفتنت را به نظم می کشم
جسم من رها کن
دستانت بوی بهشت می دهند!
طاقت دیدن اشکهایت را ندارم
رها کن ...
و بیا ....
من منتظرم
آدرس : میدان دنیا ... خیابان زمان .... کوچه تنهایی ... بن بست دلتنگی ... پ 1 خونه ابدی ....


  • محیا رساله
همیشه کودکی باد را صدا می زند

همیشه باد دنبال کودک می دود

همیشه .....

چیزهایی هست که نه من دلیلش را می دانم نه تو

گاهی انتظار...

صبر...

زمان ....

میخواهد تا بفهمی چرا نشد

به هیچی فکر نکنن

چون یکی هست که به همه چیز فکر میکنه

 همیشه هایت را به او بسپار  

و آرام بنشین و به دستانش نگاه کن

می تواند ....

از او بخواه .......

  • محیا رساله

چقدر سکوت

چقدر حرف

و چقدر نا گفته

ناگفته هایی که حالا برایت تبدیل به یک بغض می شود

تا میان راه گلویت را ببندد

و وادارت کند که سکوت کنی و حرفی نزنی

همیشه حرف هایی برای گفتن هست

و همیشه اونی که باید بشنوه نمیشنوه

اما گاهی سکوت بالاتر از فریاد هاست

تنها دلخوشیم به خداست

خدایی که شنونده ی دانا هستی

خدایی که  قادر مطلق هستی

و صدای منو میشنوی ومیدونی تو دلم چی میگذره 

سکوت میکنم چون می دونم خودت از همه چی خبر داری

خودت دست به کار شو ....

این روزا  بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم

کاری کن....

  • محیا رساله
امروز به خیلی چیزا فکر کردم 
یه روزی مث امروز  که جواب کنکور اومد حال من چه طوری بود ؟ خیلی بد چون نتیجه دل خواهم رو نگرفتم ، من دو سال پشت کنکور درس خوندم اتفاقا هر بار رشته مورد علاقمو قبول شدم اما به دلایلی نتونستم برم چون شهر دیگه ای بود و چون دانشگاه مورد علاقم نبود .... و الان فقط دارم میخونم که مدرکی داشته باشم صرفا جهت کنکور ارشد ان شا الله رشته ای که میخوام ...

باور غلط  : دانشگاه برای من همه چیز هست 

و همه چیز درس نیست 

ما باید باور کنیم زندگییه ما با دانشگاه گره نخورده و خوشبختی و بد بختی ما با ورود به دانشگاه مشخص نمیشه گاهی تو یه رشته هنری موفق تر از دانشگاه هستی و ارزش  یه هنرمند کمتر از تحصیل کرده ها نیست. باید باورمون رو عوض کنیم ،چون آینده ما وابسته به درس نیست . اما درس خوندن خیلی خوبه بشرطی که هدف داشته باشی نه مثل بعضی ها ... که صرفا دانشگاه رو با مراکز تفریحی اشتباه گرفتن!!! این متن رو در حالی تایپ میکنم که خودم دانشجو هستم و دارم تحمل میکنم درس و دانشگاهی رو که دوست ندارم و فقط میخونم...
به امید ارشد ادامه میدم چون  هدفم مقدسه برام و براش زمان میذارم حتی اگه سال ها بگذره ، تویی که داری این متن رو میخونی اگه امروز جواب کنکورت اومد نا امید نباش خوب یا بد تو تلاشتو کردی و زحمت کشیدی کسی باید ناراحت باشه که هیچ تلاشی نکرده و وقتش رو بیهوده تلف کرده تو اگه 60 سال متوسط عمر هر ایرانی عمر کنی 10 سال از این 60 سال رو برای رسیدن به آرزوهات وقت بذاری ضرر نمی کنی ، حال امروز تور رو من درک میکنم چون خودم کشیدم که امروز می دونم چه میکشی ، حرفای دیگران رو نشنیده بگیر نذار کسی اونقدر تو رو با حرفاش تحت تاثیر قرار بده که تمام اعصاب و روانت رو بهم بریزه ، چون تو این زندگی تو مهمی هدفت مهمه و راهی که انتخاب کردی  و به دیگران هیچ ربطی نداره ، پس نا امید نباش روزی می رسه که به الانت می خندی مثل من که به 2 سال گذشته خندیدم به گریه هام خندیدم. چون درک کردم که چی از خودم میخوام ! درسته چیزی که میخواستم نشد ، اما چیزایی یاد گرفتم که می ارزید به همه چیز می ارزید ، خلاصه که بدون این نیز بگذرد خوشحال یا ناراحت مسئله نیست ، مسئله اینه که تو بدونی چی میخوای و هدف داشته باشی. 

نبینم ناراحت باشی ها پاشو پاشو 

دستت رو بذار رو زانو هات بگو یا علی
دوباره شروع کن هیچوقت دیر نیست 

در پناه خدا موفق باشد 
یا علی 


  • محیا رساله
همیشه ماه رمضون که میاد منو یاد خاطراتی می اندازه که گاهی شیرین هستن گاهی تلخ ولی همشون رو دوست دارم

یادمه کلاس پنجم ابتدایی بودم  روزه گرفته بودم و شدیدا تشنه ام شده بود اومدم خونه دیدم مامانم داره نماز میخونه یواشکی رفتم سر یخچال و یه شیشه آب برداشتم و اینقدر هول بودم سر کشیدم ، سریع دهنم رو پاک کردم که مامانم نفهمه بعد برگشتم دیدیم مامانم یواشکی اومده پشت سرم وایساده داره نگام میکنه میخنده ، گفت محیا خانم میدونی که وقتی روزه هستی نباید چیزی بخوری چون روزه ات باطل میشه ! مگه اینکه یادت بره روزه هستی !  منم گفتم اخه تشنم بود.... و اون روز تا افطار دیگه هیچی نخوردم ! 
 ولی از اون به بعد همیشه دعا میکردم یادم بره روزه ام ! 
و یه چیزی بخورم .... :)
  • محیا رساله

دوست دارم کنار بارگاه آسمانی ات بنشینم و ساعت ها محو تماشایت شوم
و شما ناگفته ها را از چشم هایم بخوانی
می دانی که دل کوچکم تاب و توان دوری ات را ندارد 
هر صبح و شام
صدایم را گوش کن
از این فاصله ی دور 
قلبی آکنده از عشق
 سرشار از حضور جاودانه ی خدا 
ملتمسانه دست هایش را رو به آسمان شما بلند می کند
ای شمس شموس خورشید تابنده ی عشق
نیم نگاهی به آسمان تاریک و کوچکم بیانداز 
کمی تلالو ات  کافیست تا روشن شود و جان بگیرد  
در این تنهایی خدا مانند 
باز هم به دیدارم بیا ...
تا مرهمی باشد بر دل شکسته ی کوچکی که به شوق تو زیستن را آموخته است ....


  • محیا رساله


حجمه ی سنگین تمام خستگی هایم 

فقط !

با یک نگاه و یک تبسم تو از یادم می رود

چقدر فکر تو شیرین است

فکر این که تو بین این همه آدم که پشت من را خالی میکنند

جای تمامشان

کنارم می مانی

و مرا در آغوش میگیری

تا فقط رد پای تو در تمام لحظاتم بماند

مهربانم

دست هایم خالیست از هر چه که هست و نیست!

کمکم کن

دستانم را بگیر

زمزمه های نیمه شبم را گوش کن

نبض ماه در دستانم با اظطراب می زند

ستاره ها ی بی فروغ چشم هایشان را به دستانم می دوزند

با التماس نگاه می کنند

و هر لحظه اسم تو را صدا می زنند

بصیر ای کسی که از چشمانت هیچ چیز دور نخواهد ماند

سمیع ای کسی که بهترین شنونده رازها و درد دل هایی

علیم ای کسی که دانای مطلق آسمان و زمینی

حکیم ای کسی که صلاح کار ما را بهتراز هر کس می دانی

ستار العیوب ای کسی که پوشاننده عیب ها و گناهان آدمیان هستی

غفار ای بخشنده ای که هیچ بخشنده ایی به فضل و کرم تو نیست

ارحم راحمین قسم به مهربانی ات که رحم کننده ایی جز تو نیست

از تو می خواهم

کنارم بمانی

و آرام دل بیقرارم باشی

ای قرار و آرامش جاودانه 



  • محیا رساله
مدت هاست هر روز تو را در ذهنم مرور می کنم!
و از این مرورهاست که هر روز 
حال خوشی دارم
بهترین بهانه ی من 
دلم برایت تنگ می شود
من از واپسین لحظه های نگاه تو
فقط یک چیز را بخاطر دارم
احساس نا معلومی که در دریای چشمانت موج می زد....
و ناخودآگاه مارا به سکوت فرا می خواند
  • محیا رساله

دلم تنگ است

به وسعت زمینی که با آدم هایش غریبه هستم

به وسعت تمام سال هایی که از عمرم گذشت

بخاطر این همه لبخند های اجباری و روزهای تکراری

و شب هایی که هیچ گاه پایان نمی گیرد

امان از این زندگی ......................




  • محیا رساله

(تقدیم به روح پاک ومهربان پدربزرگم )

و تقدیم به هر کسی که عزیزی را از دست داده


دلم همیشه برایت تنگ می شود

خنده هایت

مهربانی هایت

سکوتت

و تمام خاطراتت

لازم نیست که به آلبوم عکس ها سر بزنم همین که جای خالیت را همیشه میبینم برایم کافیست

کافیست تا باز هم دلتنگی مرا گوشه خلوت بکشاند و قاب عکس تو را بغل کنم و بنشینم های های گریه کنم ، چقدر هوای این خونه سنگینه بدون تو ، کاش این روزها کنارمان بودی هنوز هم رفتنت را باور ندارم ، من یک عمر کنارت هر روز زندگی کردم معلوم است کسی که تو را هر روز کنارش حس می کند و تا ابد در قلبش جای داری با مرگ هم از یادت نخواهد رفت .جاودانه ی من هنوز هم بغض چشمانت ، دست های زحمت کشیده ات و نجوای شبانه ات را که با خدا  دردودل میکردی را به یاد دارم . باز هم به خواب های آشفته ی  نیمه شب هایم سر بزن و دختر کوچک و دلتنگت را در آغوش بگیر....

به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام

چگونه بشکنم ثانیه های دوری ترا ....



  • محیا رساله