دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

۲۲ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

الان که دارم اینو می نویسم

هم حالم خوبه هم بد

یه کم خستم 

از تلاش های هر روز و بی وقفه

تنها چیزی که حالمو بهتر می کنه

فکر آیندست

روزهای خوب در راهند

من صدای پایشان را از دور دست ها می شنوم 

امیدوارم

یه استادی دارم که میگه:

همیشه همه چیز همین طور نمی مونه مطمئن باش!


  • محیا رساله

این دل نوشته های  بی خط و خش را برای تو می نویسم

اینجا کسی به وسعت تمام فاصله ها دلتنگ است

مرا دریاب .................................

 که خسته تر از گفتن گلایه ها هستم

صدای تو هر شب روح مرا چنگ می زند

کسی در عمق وجودم تورا صدا می زند 

و بلند فریاد می زند

کجایی؟

کجایی؟

کجایی؟

دور از تو

تمام ثانیه های من می میرند

و من قبل از تمام شدن ثانیه

به نا کجای کوچه ها پیوسته ام


  • محیا رساله

به تو گفتم

وسعت را برایم معنا کن

برایم از کره زمین و کیهان بی انتها گفتی

از جنگل و کوه و دریا و آسمان گفتی

ولی نمی دانستی

 تو و این دل نوشته

روح پاک و بی کرانت

تمام وسعت دنیای من بود

  • محیا رساله
  • محیا رساله

واقعه ناگهانی زلزله بوشهرو مرگ هموطنانم رو به تمام مردم ایران مخصوصا بازماندگان و خانواده های مصیبت دیده  تسلیت میگم.

عزیزان ما رو در غم خودتون شریک بدونید .


  • محیا رساله

سلام

دوستان خوب و همراهان همیشگی

امیدوارم حال همه تون خوب باشه و سال خوبی رو آغاز کرده باشید

دوست دارم امسال فرصتی باشه برای همه مون تا بهتر و بیشتر و مفیدتر از زندگی استفاده کنیم ، هر سال این موقع یاد کنکور می افتم و بچه های کنکوری!  امسال هم یه 4-5 تایی از دوستام کنکوری هستن و من همیشه براشون دعا میکنم که موفق باشن ، اگرچه کنکور تعیین کننده سرنوشت نیست ولی راه پیش روی همه ی ماست و یه جورایی سرنوشت تحصیلیه ما به اون گره خورده که اعتقاد دارم در هر صورت اونی که تلاش کرده نتیجه شو میبینه. بهتره که از زمان خوب استفاده کنیم و وقت رو که واقعا با هیچ چیزی نمیشه خرید از دستش ندیم. چون وقت کمه سخن رو کوتاه میکنم چون خودم هم کنکوری ام ! میخوام تغییر رشته بدم و خودم تصمیم بگیرم که آیندمو چه طوری بسازم برام دعا کنید کنکورم مرداد ماهه .  از این به بعد شاید کم تر بیام و براتون پست بذارم بخاطر همین رویداد در پیش رو منو ببخشید. در هر صورت، امیدوارم همیشه شاهد موفقیت هاتون باشم.

( در ضمن ما مخلص همه دلای با معرفت هستیم که همیشه بدون هیچ توقعی و شرطی حال ما رو میپرسن چون دوستیشون شرطی نیست )

دوستان عزیزتر از جان

می سپارمتان به خدای منان

  • محیا رساله

خداحافظ ای سایه سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نو بهار همیشه....


اهل حرف نبود

اهل عکس هم نبود

خیلی گشتم تا این یکی رو پیدا کنم و از بقیه جداش کنم، آخرین پنج شنبه سال هم گذشت و من نتوانستم بر سر مزارش برم .ازش میخوام منو به بزرگیش ببخشه بخاطر همه ی بی وفایی هام ............

امسال علاوه بر تمام دردها و غم ها و مشکلاتم عزیزی رو از دست دادم (پدر بزرگم) که یادش تا ابد در قلبم خواهد ماند . نمی دونم امسال چند نفر حال منو می فهمن ولی سخته ! کسی رو از دست دادم که بعد از رفتنش وجود با ارزشش رو درک کردم .

عید امسال نبودت را حس میکند. از وقتی که رفتی  خانه بی تو غرق در سکوت ، سرد و بی روح است و من هنوز باور ندارم که نیستی .

روزی که رفتی باران می بارید و من هنوز از باران نگاه های آخرت گونه هایم خیس است . 



  • محیا رساله

گذشته هایت را ببخش

زیرا آنان نه تنها مانند کفشهای کودکی برایت کوچکند.

بلکه تورا از برداشتن گام های بلند باز می دارند.


کلماتی که از دهانتان بیرون می آیند ویترین فروشگاه شعور شماست!


در نگاه کسی که درکی از پرواز ندارد هرچه اوج بگیری کوچکتر می شوی.


یک پرده باید بداند تا وقتی پنجره باز است فرصت رقصیدن دارد.

  • محیا رساله

آخرین برگ سفر نامه باران این است

که زمین چرکین است.....

هر وقت بارون میاد مردم برای اینکه خیس نشن دنبال سر پناهی می گردن؛ عابرین توی خیابون ، دنبال یه ماشین می دوند، آدم های داخل پیاده رو مغازه ای رو پیدا می کنند و خودشون رو توش جا می دن،سواره ها هم سریع می خوان برن که به خونه برسن....

آخر کارو که نگاه میکنی میبینی همه از دست بارون فرار کردن و دور هم جمع شدن حالا دارن باهم گپ می زنن بوی گرمی و صمیمیت همه ی فضا رو پرمیکنه . انگار بارون اومده بود که همه رو بارونی کنه...

آخه بارون یعنی مهربونی، صمیمیت ، سادگی ، صداقت...

کنار پنجره مینشینم

هشت کتاب سهراب را باز میکنم، برایم از باران می گوید...

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست

واژه باید خود باد

خود باران باشد

چتر ها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را

زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید

عشق را زیر باران باید جست.

ومن

روی صفحه سفید و باران خورده ی دفترم به یاد سهراب نوشتم

برای همیشه ببار باران من

ببار تا هستی از نگاهت خیس شود و جان بگیرد

این تن خسته تر از شب را نوازش کن......

  • محیا رساله


شما تا حالا کتاب شازده کوچولو رو خوندین؟

شاید پیش خودتون بگین این چه سوالیه؟

مگه میشه کسی شازده کوچولو رو نخونده باشه؟

شازده کوچولو اثر نویسنده معروف و محبوب فرانسوی آنتوان دوسنت اگزو پری است ،که من شخصا دیوانه آثارش و سرگذشت عجیب این نویسنده هستم. شازده کوچولو به بیش از 210 زبان زنده دنیا ترجمه شده است و خوانده شده ترین و پرفروش ترین کتاب  دنیاست ،این کتاب در قرن بیستم به عنوان کتاب قرن نام گرفت . در بین تمام ترجمه های فارسی آن ترجمه احمد شاملو از بقیه ترجمه ها معروف تر و دقیق تر است ، شاملو در سال 1359نوار صوتی شازده کوچولو را با صدای خودش منتشر کرد پیشنهاد میکنم حتما اون رو دانلود و گوش کنیدو به هیچ وجه از دستش ندین!

حالا پیش خودتون فکر کنید چرا شازده کوچولو ؟ مگه این کتاب چی داره که اینقدر در جهان معرف ومحبوب شده؟

به نظر من شازده کوچولو یک زبان ساده و کودکانه دارد و حرفهای بی شیله پیله اش آنچنان در جانت رسوخ کرده و بی آنکه خودت بفهمی  هزاران مفهوم را به ذهنت منتقل می کند. تنهایی انسان ها را به رخ می کشد و همه را مغلوب می کند و ذهنت را در کوچه خیال تنها میگذارد تا هرگونه برداشت آزادی که دلت می خواهد از آن داشته باشی!


 من هر وقت شازده کوچولو رو میخونم دلم میگیره غمی عجیب به دلم می شینه به قول سهراب غمی غمناک ! امشب برای دهمین بار شازده کوچولو رو خوندم بهش فکر کردم و برایش گریه کردم برای شازده کوچولو برای گل سرخی که تنها در کره ای دیگر با بغض و غرور با شازده کوچولو وداع کرده بود و برای خودم ......

امشب این ترانه به ذهنم رسید خواستم شمارو هم در احساسم شریک کنم.


یه شازده ی بی ادعا               پاشو گذاشت تو خلوتم

می گفت گل سرخ منی           ببین چقدر عاشقتم

حرفاش چه باورم می شد         دلم چقدر ساده بودش

طفلکی از رو سادگی               دل به دلش داده بودش

اما یه روز اون گل سرخ              تنهاتر از همیشه شد

گلبرگای قشنگشم                   پرپر و پژمرده می شد

کسی نبود آبش بده                 عاشقی رو یادش بده

محبت و معنا کنه                     دل به دل پاکش بده

شازده زدو رفتو گذشت              قلب گلش دیگه شکست

رفت تا به گل ثابت بشه             عاشقی تنها  قصه هست

تو رفتی توی جاده ها                جاده های بی انتها

راهیه اون دورا شدی                مقصدتم ستاره ها

ستاره ها دعاش کنید               تو تنهاییش صداش کنید  

شازده ی من مسافره               نور بدرقه راهش کنید 


  • محیا رساله