دلم میخواهد بنویسم از همه چیز از دیروز از امروز از فردا از حالو هوای نمناک خودم ، یه دوستی داشتم که می گفت وقتی بارون میاد احساس شاعرا یونیده میشه ، برای همین یه دفعه همه چی به ذهنت خطور میکنه !
الانم احساسم یونیده شده شاعر نیستم چند بیتی محض حالو هوای امروز براتون میذارم.
برای دل شما برای دل خودم ، محض خاطر ناز بارون .......
باران باز هم برایم از آسمان بگو
از بغض های نفس گیرو مانده در گلو
از تمام دلتنگیه انسان ها
از آخرین خاطرات خیابان ها
از گریه های آرومو بی صدا
از لبخندهای بی مثال خدا
از قصه های نا گفته ی باد
از یاد هایی که می رود از یاد
از شبستان های غرق نیاز و دعا
از کودکی که عاجزانه می گوید خدا خدا
از صداهایی که عاشقانه میخواند
از ترانه هایی که در گوشت می ماند
از نگاه چشم های منتظرو خسته
از حرف های یواشکیو سربسته
از شنیده ها و دیده های بارانی
از دست های خالیو کوچه های حیرانی
از مژده ی عید و آمدن بهار
باران تا انتها ی شب بر من ببار