دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

دلم یک حرف میخواهد !

یک حرف حساب

یک قلب پاک که محبت را بشناسد!

و کسی که به من ثابت کند

هنوز انسانیت نمرده است !

مرا درک کن

زن یا مرد فرقی نمی کند

لباس تو ملاک نیست

اعتقاداتت مهم نیست

تو را از دستهای مهربانت می شناسم

تو بوی خدا می دهی !


  • محیا رساله

خسته نمی شوی؟

کمتر به رخم بکش گذشتن ثانیه هایت  را!

خودم می دانم!

بهارهای زیادی گذشته است...

چند سال پیر شدم؟

راستی خسته نمی شوی؟

تو بی وقفه تکرار میشوی

و باز...

 هر روز صفحه گردت را با یارهای قدیمی ات دور میزنی....

میچرخی و در پی فرداها می دوی....

سلام مرا به صبح فردا برسان

امشب دیگر تکرار نخواهم شد....

  • محیا رساله


آسمان من
آغوشت را بگشا
دلم به سوی تو پر می کشد...
خورشید من ببین که از شوق صمیمیت آشناییت
دستان غریبم چه طور در تب تو می سوزد؟
مهربانم ... مرا به یاد بیاور ....
دل خسته تر از آنم که فراموشم کنی
پناهم ده
ای...
ضامن آهو ....
آمده ام ...

شهادت مظلومانه هشتمین خورشید آسمان ولایت حضرت امام رضا (ع) بر تمامی مسلمانان (انسان های واقعی ) تسلیت باد .
تقدیم به آنان که شخصیت والای امام رضا (ع) را درک کردند...

  • محیا رساله



هنوز هم فکر میکنم
تو هستی...
هنوز هم گوشه هایی از ذهنم رفتو آمد میکنی!
من هر شب صدای قدم هایت را میشنوم
که به خواب من می آیی...
خنده دار نیست؟
مگر نگفتی می روم؟
پس چرا از حواس لحظه هایم پرت نمی شوی؟
  • محیا رساله


 چند روز پیش یه جمله  خوندم که خیلی برام جالب بود به این مضمون : آرامش محصول تفکر نیست، آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسائلیست که ارزش فکر کردن ندارند...

چقدر عمیق است آرامش ... تمام تلاش های انسان برای داشتن آرامش است ، آرامش فکری ... روح و روان وقتی آرام می شود که ذهن درگیر مسائل و مشکلات نباشد ...! اگرچه این امر به ظاهر خنده دار به نظر می رسد ولی همیشه مسائلی هست و همیشه دغدغه ها وجود دارند و اگر هیشه بخواهیم به آن فکر کنیم هیچوقت طعم شیرین آرامش را نخواهیم چشید ....
هیچ چیز ارزشمند تر از احساس آرامش نیست !

پس
چشمانت را ببند
و برای چند لحظه همه چیز را فراموش کن
تمام دغدغه هایت را دور بریز
وآرام لبخند بزن
.
.
.
لحظه هایت آرام....




  • محیا رساله
چه انتظار عظیمی نشسته بر دل ما....
همیشه منتظریم و کسی نمی آید...
م.امید


  • محیا رساله
دیگر نمی شود!
تا کی موج مثبت؟
خودت را گول نزن
و بیهوده وقت را تلف نکن....
برو....
ترجیح می دهم ماندنت را نبینم
دردناک است !
تو مجبور نیستی
دنیا و تمام داروندارش ارزانی انها که دلبسته لحظه هایند!
شاعرانه رفتنت را به نظم می کشم
جسم من رها کن
دستانت بوی بهشت می دهند!
طاقت دیدن اشکهایت را ندارم
رها کن ...
و بیا ....
من منتظرم
آدرس : میدان دنیا ... خیابان زمان .... کوچه تنهایی ... بن بست دلتنگی ... پ 1 خونه ابدی ....


  • محیا رساله
پیاله ای مشکوکم
لبریز از حرف های ریز و درشت
که مرگ و زندگی مرا به هم تعارف می کنند!
  • محیا رساله

عشق

به قلبم سر بزن

هر از گاهی که...

از این کوچه پس کوچه دلتنگی 

عبور میکتی ...

بیا ...

خیالم را خط بزن...

هرچند آمدنت خالی از لطف نیست ....

اینجا ....

همین جا لب پنجره ...

قلبم از انتظار سرشار است...

این را حتی

شمدانی هم فهمیده اند....

چشمانم را به فردا گره زدم .....

فردایی که تو را به من هدیه می دهد...!

هی ....!

تو تمام سهم منی

غنیمت من ...!

دنیایی را به چشمانت می بازم ....


  • محیا رساله

خط به خط نو میشوم

مرا از سر بخوان!

پاییز آمده....

ببین جوانه زده ام....!

هوایم بوی خاک باران خورده را می دهد 

تنم خیس از سکوت است!

احساس مرا می شنوی؟

باد موسیقی نگاه مرا زمزمه می کند

پرستوها به کنج خیال کوچ کرده اند!

با من بیا اگر تب خورشید داری

جاده ها منتظرند ...

  • محیا رساله