دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

دست دست می کرد می خواست حرفی بزند که انگار گفتنش برایش سخت بود. مشتاق نگاهش کردم و گفتم چیزی میخوای بگی؟ سرش را به علامت نفی تکان داد ،بهش گفتم اینجوری نگام نکن دلم گرفت حداقل برام شعر بخون ، از شعرهای خودت ؛از کنارم بلند شد و نزدیک پنجره رفت قد وبالای مردانه اش پشت به من بود،زیر لب آرام حرف میزد صدایش مانند یک نجوا در گوشم می پیچید ... خیلی با خودم کلنجار رفتم تا بهت بگم اما نتونستم همه چیز رو تو این نامه برات نوشتم یه روز خودت می فهمی چرا....کتش را برداشت و در را محکم پشت سرش بست و رفت . من همان طور مات و مبهوت به منظره ای نگاه می کردم که مانند یک خلا خالی بود خالی از همه چیز... نامه اش را باز کردم این طور برایم نوشته بود.

کاش بفهمی که وقتی می روم از غم نبودت نیست

کاش بدانی زندگی چیزی بیشتر از بودن ونبودن است

کاش دلت به وسعت دریاها باشد وقتی پاسخی برای نگاهت ندارم ....

  • محیا رساله
تفکر ابزاری است برای تشخیص درست و یا غلط بودن  یک امر یا یک فعل(من نظر خودم میگم و کاری به تعریف کتاب ها و نظر متخصصان و اساتید امر ندارم) هرکس میتونه با تفکر کردن در یک امر بنا به نظر خودش درست و یا غلط بودن یک امر را تشخیص بده ، اما اینکه این کار از نظر دیگران درست هست یا نیست یک امری جداگانه است ، اکثر ما در زندگی بر اساس افکار و نظرات خودمون تصمیم میگیریم و گاهی هم با مشورت کردن سعی میکنیم یک تصمیم درست و عاقلانه بگیریم و از نظرات و تجربه های دیگران استفاده کنیم ، این تصمیم ها و انتخاب ها هستند که مسیر زندگی را برای ما مشخص می کنند و راه  مارا در رسیدن به هدف و انجام امور هموارتر می کنند.
گاهی از دیگران تاثیر می پذیریم به حدی که مسیر زندگی را برای ما عوض می کنند و یا تحولی عظیم در زندگی ما ایجاد می کنند که آینده و سرنوشت ما را تحت تاثیر قرار می دهد ، گاهی این تاثیرات آگاهانه و گاهی نا آگاهانه است . متاسفانه ما در برخی موارد بدون اینکه خود بدانیم تحت تاثیر افکار و عقاید دیگران قرار میگیریم و حتی به کلی شخصیتمان عوض می شود !

زمینه ایجاد این تغییر از نظر من به واکنش های رفتاری بر می گردد یعنی فرد با نشان دادن رفتاری از خودش باعث جلب نظر و توجه دیگران می شود و با تایید دیگران تحسین آن ها را بر می انگیزد و باعث می شود افرادی که در آن جمع حاضر هستند مخصوصا افراد جوان تر آن اشخاص را به عنوان الگوی خویش قرار دهند .

الگوی شخصیت


از نظر علم روان شناسی افراد شخصیت های متفاوتی دارند که بر اساس آن در گروه های مختلفی  طبقه بندی می شوند . مثلا شخصیت های سالم و سازنده ،شخصیت های ناسالم ومخرب، شخصیت های تک محور،شخصیت های قدرت محور، شخصیت های کاریز ماتیک و....
اما واقعا نمی توان برای انسان یک قالب شخصیتی تعیین کرد و گفت از این دایره پا را فراتر نخواهد گذاشت بنا براین انسان ها غیرقابل پیش بینی هستند . افکار انسان هاست که سبب تمایز بین آنهاست.

اما

حرف من این است که هرکسی می تواند سرنوشت خودش را در دست بگیرد هر کسی صاحب پیامبر درونی است و این پیامبر عقل انسان است انسان دارای فهم شعوراست  و قادر به تشخیص درست از نادرست است بنابراین احتیاجی به اینکه چه کسی راه درست را نشانش بدهد ندارد
پس سعی کن قبل از این که از کسی تاثیر بپذیری راجبش فکر کنی این را بپذیر و بدون چون و چرا از کسی تبعیت نکن فکر کن و راه درست را انتخاب کن و خودت باش در تمام مراحل زندگیت تا موفق باشی و شک نکن به آنچه می خواهی میرسی حداقلش این است که میگویی خودم انتخاب کردم ! و بدون این یه تجربه است
و اینو بدون که برای رسیدن همیشه فرصت نیست
آرزو میکنم هر کسی هستی و این مطلب رو میخونی در هرجای این کره خاکی
آزاد و رها باشی نه اسیر دیگران.
 (اسیریک اندیشه بودن و تحت تاثیر قرار گرفتن به مراتب از اسیربودن در زندان هم بدتر است)
 موفق باشید

  • محیا رساله


شما تا حالا کتاب شازده کوچولو رو خوندین؟

شاید پیش خودتون بگین این چه سوالیه؟

مگه میشه کسی شازده کوچولو رو نخونده باشه؟

شازده کوچولو اثر نویسنده معروف و محبوب فرانسوی آنتوان دوسنت اگزو پری است ،که من شخصا دیوانه آثارش و سرگذشت عجیب این نویسنده هستم. شازده کوچولو به بیش از 210 زبان زنده دنیا ترجمه شده است و خوانده شده ترین و پرفروش ترین کتاب  دنیاست ،این کتاب در قرن بیستم به عنوان کتاب قرن نام گرفت . در بین تمام ترجمه های فارسی آن ترجمه احمد شاملو از بقیه ترجمه ها معروف تر و دقیق تر است ، شاملو در سال 1359نوار صوتی شازده کوچولو را با صدای خودش منتشر کرد پیشنهاد میکنم حتما اون رو دانلود و گوش کنیدو به هیچ وجه از دستش ندین!

حالا پیش خودتون فکر کنید چرا شازده کوچولو ؟ مگه این کتاب چی داره که اینقدر در جهان معرف ومحبوب شده؟

به نظر من شازده کوچولو یک زبان ساده و کودکانه دارد و حرفهای بی شیله پیله اش آنچنان در جانت رسوخ کرده و بی آنکه خودت بفهمی  هزاران مفهوم را به ذهنت منتقل می کند. تنهایی انسان ها را به رخ می کشد و همه را مغلوب می کند و ذهنت را در کوچه خیال تنها میگذارد تا هرگونه برداشت آزادی که دلت می خواهد از آن داشته باشی!


 من هر وقت شازده کوچولو رو میخونم دلم میگیره غمی عجیب به دلم می شینه به قول سهراب غمی غمناک ! امشب برای دهمین بار شازده کوچولو رو خوندم بهش فکر کردم و برایش گریه کردم برای شازده کوچولو برای گل سرخی که تنها در کره ای دیگر با بغض و غرور با شازده کوچولو وداع کرده بود و برای خودم ......

امشب این ترانه به ذهنم رسید خواستم شمارو هم در احساسم شریک کنم.


یه شازده ی بی ادعا               پاشو گذاشت تو خلوتم

می گفت گل سرخ منی           ببین چقدر عاشقتم

حرفاش چه باورم می شد         دلم چقدر ساده بودش

طفلکی از رو سادگی               دل به دلش داده بودش

اما یه روز اون گل سرخ              تنهاتر از همیشه شد

گلبرگای قشنگشم                   پرپر و پژمرده می شد

کسی نبود آبش بده                 عاشقی رو یادش بده

محبت و معنا کنه                     دل به دل پاکش بده

شازده زدو رفتو گذشت              قلب گلش دیگه شکست

رفت تا به گل ثابت بشه             عاشقی تنها  قصه هست

تو رفتی توی جاده ها                جاده های بی انتها

راهیه اون دورا شدی                مقصدتم ستاره ها

ستاره ها دعاش کنید               تو تنهاییش صداش کنید  

شازده ی من مسافره               نور بدرقه راهش کنید 


  • محیا رساله

تا حالا لبخندهای مختلفی رو دیدم ، لبخندها یی که گاهی از روی ترحم ، گاهی از ته دل ، گاهی دروغین و گاهی غرور آمیز بوده اما بعضی لبخندها به یاد ماندنی است ، بعضی ها آنچنان در ذهن نقش میبندد که هرگز از یادت نمی رود . عکس ها ونقاشی هایی که لبخندها را ماندگار می کنند کم نیستند اما همه ی آن ها به دل نمی نشیند، مثلا تابلوی لبخند ژوکوند اثر لئوناردو داوینچی راز لبخندیست که بر لبان  مونالیزا نقش بست و داوینچی آن را به ابدیت پیوند زد و جاودانه ساخت به راستی ارزش لبخند هر انسانی چقدر است؟آیا ارزش تمام لبخندها یکسان است؟ امروزه علم روان شناسی ثابت کرده که لبخند زدن و شاد بودن باعث افزایش طول عمر انسا نها می شود . پس لبخندها بدون اینکه ما بخواهیم ما را جاودانه می سازند!و من  امشب لبخندی دیدم که در ذهنم ماندگار شد ، وقتی سوار اتوبوس شدم تا مسیر طولانی و یک طرفه را طی کنم و با وجود خستگی فراوان  تاب توان ایستادن نداشتم به تاریکی شب خیره شدم و به آدم هایی که با چهره هایی شاد و غمگین  و خسته سوار اتوبوس می شدند و لحظه ای چند به همسفرانشان نگاه می کردند گاهی از مسائل  اقتصادی روز  و گاهی از خستگی و دلتنگی باهم صحبت می کردند . در یکی از همان ایستگاه های شلوغ خانم مسنی سوار اتوبوس شد که عصا به دست داشت و مریض بود  با زحمت از میان جمعیت خودش را به یکی از میله ها رساند تا به عنوان تکیه گاهی از آن استفاده کند . روبروی من دخترک کوچک بازیگوشی روی یکی از صندلی های تک نفره نشسته بود و پاهایش را تکان می داد و برای خودش شعر می خواند و با عروسک در دستش صحبت می کرد و مانند یک مادر از عروسکش که انگار فرزندش بود مراقبت میکرد ، نرسیده سر یک چها راه پشت چراغ قرمز اتوبوس تکانی خورد و با ترمز شدید و طولانی یک لحظه متوقف شد حواس همه ی مسافران به طرف راننده که حالا با یک جوان موتور سوار یکه بدو می کردو دعوای لفظی بین آن ها در گرفته بود معطوف شد! من که محو بازی دخترک بودم انگار چیزی جز او نمی دیدم با ترمز شدید اتوبوس  عروسک از دست دخترک به کف ماشین افتاد او  بلافاصله خم شد تا عروسکش را از میان لگد های  مسافران نجات دهد که ناگهان صورتش به عصای در دست اون خانم مسن خیره ماند و از روی صندلی بلند شد و با لحن کودکانه اش گفت خانم بیاین جای من بشینین من میتونم کنار مامانم وایسم ،زن مسن از رفتار دخترک شوکه شد و با لبخند گفت نه عزیزم من می ایستم تو بشین خانم کوچولو ،دخترک با اصرار اون خانم مسن را به جای خودش روی صندلی نشاند! پس از چند لحظه نگاهش به چشمان من افتاد لبخند میزد لبخندی زیبا و شادیه کودکانه در صورتش نقش بسته بود ،من هم به او لبخند زدم و سرم را به نشانه ی تایید کارش پایین آوردم ، حالا تمام مسافران لبخند میزدند همه کار کودکی را تایید میکردند که خودشان از انجامش عاجز بودند !

نکته

نمی گویم اکر کسی جایش را به خانم مریض و مسن نداد آدم بد و یا مغرور یا سختی است ! میدانم گاهی آنقدر خسته هستیم که توان حرف زدن هم نداریم چه برسد به آنکه جایمان را که به نوعی یک  غنیمت در این اتوبوس ها ی شلوغ محسوب میشود به دیگران ببخشیم اما سادگی یک کودک را هم نداریم با اینکه همه ی ما یک روزی کودک بودیم!!!!! و همه ی ما یک روزی پیر خواهیم شد !!!!!! 

چه خوب است احترام بگذاریم شاید یک روزی یک جایی کسی پیدا شود که  به ما هم احترام بگذارد

اگرچه ارزش های انسانی بالاتر از این حرف هاست ما محبت نمیکنیم که در عوض آن محبت ببینیم و اگر بدی هم دیدیم گله مند نباشیم ! حداقلش این است که انسان بوده ایم!

و این قانون دنیاست !

از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری !

با آرزوی لبخندهای شیرین و ماندگار

  • محیا رساله


میگن هر آدمی که به دنیا میاد یه فرشته داره یکی که همیشه همراهشه ، من گاهی حضور فرشته ها رو تو زندگیم حس میکنم ،یکی از این فرشته ها مادرمه که واقعا فداکار ی هاش و کار هایی که برام انجام داده فراموش نمیکنم ،مادری که هرچند گاهی هم ازش دلگیر بشی اما آخرش حاضرنیستی یه لحظه ناراحتیشو ببینی. امروز و فردا خیلی ها مادر میشن و خیلی ها پدر این چرخه زندگی تا زمانی نامعلوم ادامه داره ، اما همه به معنای واقعی پدرومادرای خوب ومسئولیت پذیر برای بچه هاشون نیستن و گاهی بچه هایی که نا خواسته قدم به دنیایی میذارن که زندگی و سرنوشت خوبی در انتظارشون نیست،اینجا کی مسئول؟ هرچند به این اعتقاد دارم که  اگر آدمی فقیر به دنیا بیاد تقصیر خودش نیست ولی اگر فقیر از دنیا بره تقصیر خودشه ، اما همه چی فقر مالی نیست ، زندگی چیزی بیشتر از این هاست ، به هر حال امیدوارم هر کودکی که به دنیا میاد سلامتی و سعادت تمام سهمش از این دنیا باشه.

پیکاسو میگه : هر کودکی که به دنیا می آید یک هنرمند است ، مسئله این است که چطور بعداز اینکه بزرگ شد هنرمند باقی بماند!

تقدیم به همه ی هنرمندان کوچکی که ایران فردای ما را خواهند ساخت .

  • محیا رساله

عرض سلام وادب

این اولین مطلبی هست که براتون می نویسم

پس بهتره اول یه کم راجب وبلاگم براتون توضیح بدم ، قصد من از نوشتن فقط انتشار مطلب نیست دوست دارم دیگر دوستانی که به وبلاگ من سر

میزنند نظراتشون رو با من در میون بذارن و حتی اگر جایی احساس کردن که احتیاج به نقد مطلب هست اون رو نقد کنن، و در واقع باعث ایجادنوعی تعامل و هم فکری بشود و در نهایت از هم بیاموزیم .


 امیدوارم  وبلاگ دل نوشته ها به دل شما دوستان عزیزم بشینه.

دل نوشته اول

سکوت .....

و سکوت....

و سکوت....

گاهی فقط سکوت می تواند ارزش ده هزار کلمه را بیان کند...


من سکوت میکنم در مقابل تو، در جواب حرف هایت ، و تو از سکوتم جز نا گفته ها چه میخوانی؟

سکوت من هزاران حرف دارد

هزارن بغض

و هزاران فریاد 

از چشمانم بخوان  چون که  میدانم تو  زبان چشم ها را خوب بلدی !

پس دیگر به من نگو حرفی برای گفتن نداری؟


  • محیا رساله