دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

خواب پاییز

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۹ ق.ظ

زندگی سرداست

سرد تر از قهوه هایی که بی تو کنج کافه ها نوشیدم

سرد تر از لبخندهای تصنعی

از این صورتک هایی که به صورتم می نشیند

تا بر چهره ی رنگ پریده ی بی روحم

نقش یک آدم زنده را بزند 

گوش کن
شبها و روزهایم یکی شده اند

هر روزم تویی

و من خودم را در تو یافتم

و در همین کوچه ها که به دنبالت می دویدم

گم شدم

گمان نمیکنم پیدا شوم

و این حجم تنهایی را با کسی قسمت کنم

تعابیر خواب هایم

خبرهای خوبی نمی دهند

خواب دیده ام

همین دیشب

پاییز بود

باد می امد

و من میان جنگل ها و خیابان ها

رقص برگ ها را و مرگ چراغ هار ا می دیدم

آشفته بودم و بی دلیل در دل تاریکی

گاه قدم میزدمو و گاه می دویدم

می ترسیدم

از سکوتی که خوابم را فراگرفته بود

از اینکه هرگز صبح نشد ...

ترس دارد اما تعجب نه !

می دانی آدم های حساس نمی میرند؟

بی گمان یک روز نا پدید می شوند!

چند شبی باقیست

تحمل کن

به زودی نبودم را دسته جمعی جشن می گیرند .


  • محیا رساله

نظرات  (۲)

  • محمد محمدیان
  • امیدوار
    سبز
    زیبا
    خوش
    ومهربون باش


    زندگی زیباست


    پاسخ:
    ممنون از مهرتون همچنین
    زندگی مزخرفه یه دنیای مسخره  .... نه میتونم کافر باشم نه مسلمون دین جدیدی نازل کن خدایا
    پاسخ:
    نه تو می مانی نه اندوه
     و نه هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود قسم
    به تنت جامه اندوه مپوشان هرگز!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی