دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

دلنوشته‌های محیا

یک خلوت خونه ی شاعرانه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

فاتحه

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ق.ظ

به ساعت خیره شدم

نفس های آخرش را می کشید

زخمی بود

زخمیه سرنوشت

رنگ گونه هایش پرید 

و یکباره همچون آواری فرو ریخت 

با همین چشم های خودم 

جان دادنش را دیدم 

بخوانید نثار ((احساس)) تازه گذشته 

رحمه الله من یقرأ فاتحمه الصلوات 

  • محیا رساله

نظرات  (۱)

این نوشتت ایهام داشت!ولی من براهمه مردها یه فاتحه خوندم.خدابیامرزتشون
پاسخ:
عزیزم ایهام نداشت کاملا واضح بود دقت کن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی